معنی menyiram
- menyiram
- آب دادن، آب
واژههای مرتبط با menyiram
mengirim
- mengirim
- اِرسال کَردَن، اِرسال کُنید، فِرِستادَن
menyikat
- menyikat
- بُرِس کِشیدَن، مِسواک زَدَن
menyerap
- menyerap
- جَذب کَردَن، جَذب کُنَند، مَشغول کَردَن
menyerah
- menyerah
- تَسلِیم، تَسلِیم شُدَن، تَسلِیم کَردَن، تَسلِیم شُدِه
menyelam
- menyelam
- غوطه وَر شُدَن، شیرجِه رَفتَن، سُقوطِ آزاد
menyulam
- menyulam
- گُلدوزی کَردَن
menikam
- menikam
- تِرکاندَن، چاقو خُورد، زَخمی کَردَن
mengira
- mengira
- گُمان کَردَن، فِکر کُن، فَرض کَردَن
menyita
- menyita
- تَصَادُر کَردَن، مُصادِرِه کُنَد، ضَبط کَردَن