معنی menghuni - جستجوی لغت در جدول جو
menghuni
سکونت داشتن، ساکن شدن
ادامه...
سُکونَت داشتَن، ساکِن شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
penghuni
ساکن، ساکنین، مقیم
ادامه...
ساکِن، ساکِنین، مُقیم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menghina
توهین کردن، توهین آمیز، نفرت داشتن، تحقیرآمیز
ادامه...
تَوهِین کَردَن، تُوهین آمیز، نَفرَت داشتَن، تَحقیرآمیز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengunci
قفل کردن
ادامه...
قُفل کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengaung
غرّیدن، غرّش
ادامه...
غُرّیدَن، غُرِّش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menghujani
باریدن، باران
ادامه...
باریدَن، باران
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menuruni
فرود آمدن، پایین
ادامه...
فُرود آمَدَن، پایین
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menguji
آزمایش کردن، تست کنید، آزمون دادن
ادامه...
آزمایِش کَردَن، تِست کُنید، آزمون دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی