معنی mengunci
mengunci
قفل کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با mengunci
menghuni
menghuni
سُکونَت داشتَن، ساکِن شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menguji
menguji
آزمایِش کَردَن، تِست کُنید، آزمون دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mencuci
mencuci
شُستِشو دادَن، شُستَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی