معنی mengaung - جستجوی لغت در جدول جو
mengaung
غرّیدن، غرّش
ادامه...
غُرّیدَن، غُرِّش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
mengapung
پریدن، شناور، شناور بودن
ادامه...
پَریدَن، شِناوَر، شِناوَر بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengurung
محصور کردن، قفل کردن
ادامه...
مَحصور کَردَن، قُفل کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mendayung
پارویی زدن، قایقرانی
ادامه...
پارویی زَدَن، قایِقرانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengepung
محاصره کردن، را احاطه کنند، محصور کردن
ادامه...
مُحاصِرِه کَردَن، را اِحاطِه کُنَند، مَحصور کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menabung
بانک کردن، ذخیره کنید
ادامه...
بانک کَردَن، ذَخیرِه کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengandung
تصوّر کردن، حاوی، در بر داشتن
ادامه...
تَصَوُّر کَردَن، حاوی، دَر بَر داشتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menghuni
سکونت داشتن، ساکن شدن
ادامه...
سُکونَت داشتَن، ساکِن شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lengkung
منحنی ها، منحنی
ادامه...
مُنحَنی ها، مُنحَنی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mendung
ابری کردن، ابری
ادامه...
اَبری کَردَن، اَبری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengaum
غرّش کردن، غرّش، غرّنده
ادامه...
غُرِّش کَردَن، غُرِّش، غُرَّندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menang
بردن، برنده شوید
ادامه...
بُردَن، بَرَندِه شَوید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی