معنی mengepung
mengepung
محاصره کردن، را احاطه کنند، محصور کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با mengepung
mengepang
mengepang
پَریس کَردَن، بافتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengapung
mengapung
پَریدَن، شِناوَر، شِناوَر بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengurung
mengurung
مَحصور کَردَن، قُفل کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengerang
mengerang
آه کِشیدَن، نالِه کَرد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menampung
menampung
تَسهِیل کَردَن، جای دادَن، پَناه دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengaung
mengaung
غُرّیدَن، غُرِّش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی