معنی menebus - جستجوی لغت در جدول جو
menebus
خریداری کردن، بازخرید
ادامه...
خَریداری کَردَن، بازخَرید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
menembus
نفوذ کردن، نفوذ کند، نفوذکننده، نافذ
ادامه...
نُفوذ کَردَن، نُفوذ کُنَد، نُفوذکُنَندِه، نافِذ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menekuk
خم کردن، خم شدن
ادامه...
خَم کَردَن، خَم شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menegur
سرزنش کردن، سرزنش کرد
ادامه...
سَرزَنِش کَردَن، سَرزَنِش کَرد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menebak
حدس زدن، حدس بزن
ادامه...
حَدس زَدَن، حَدس بِزَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menabur
کاشتن، بکار
ادامه...
کاشتَن، بِکار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menabuh
کوبیدن، طبل زدن
ادامه...
کوبیدَن، طَبل زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menetes
چکّه کردن، چکیدن، چکنده
ادامه...
چِکِّه کَردَن، چِکیدَن، چِکَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menetas
تخم گذاری کردن، دریچه
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، دَریچِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menepuk
ضربه سریع زدن، ضربه زدن
ادامه...
ضَربِه سَریع زَدَن، ضَربِه زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menenun
پارچه کردن، بافتن، بافیدن
ادامه...
پارچِه کَردَن، بافتَن، بافیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meletus
فوران کردن، فوران کرد، آتشفشانی، پرشور
ادامه...
فَوَران کَردَن، فَوَران کَرد، آتَشفِشانی، پُرشور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merebut
تصاحب کردن، تصاحب، تصرّف کردن، ربودن
ادامه...
تَصاحُب کَردَن، تَصاحُب، تَصَرُّف کَردَن، رُبودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
penerus
جانشین
ادامه...
جانِشین
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menebus dosa
جبران کردن، کفّاره گناهان
ادامه...
جُبران کَردَن، کَفّارِه گُناهان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی