معنی menebak - جستجوی لغت در جدول جو
menebak
حدس زدن، حدس بزن
ادامه...
حَدس زَدَن، حَدس بِزَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
menembak
شلّیک کردن، شلّیک کنید
ادامه...
شِلّیک کَردَن، شِلّیک کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menjebak
به دام انداختن، تله
ادامه...
بِه دام اَنداختَن، تَلِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menekuk
خم کردن، خم شدن
ادامه...
خَم کَردَن، خَم شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menekan
سرکوب کردن، فشار دادن، سرکوب کننده
ادامه...
سَرکوب کَردَن، فِشار دادَن، سَرکوب کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menebus
خریداری کردن، بازخرید
ادامه...
خَریداری کَردَن، بازخَرید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mendesak
ترغیب کردن، اصرار، فوری، تاکید شده، پر فشار، فشار آوردن
ادامه...
تَرغِیب کَردَن، اِصرار، فُوری، تَاکید شُدِه، پُر فِشار، فِشار آوَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mencetak
چاپ کردن، چاپ کنید
ادامه...
چاپ کَردَن، چاپ کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menabrak
برخورد کردن، ضربه بزنید، سقوط کردن، به شدّت کوبیدن
ادامه...
برخورد کَردَن، ضَربِه بِزَنید، سُقوط کَردَن، بِه شِدَّت کوبیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menetas
تخم گذاری کردن، دریچه
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، دَریچِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menepuk
ضربه سریع زدن، ضربه زدن
ادامه...
ضَربِه سَریع زَدَن، ضَربِه زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menelan
بلعیدن، قورت دادن
ادامه...
بَلعیدَن، قورت دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meledak
انفجار کردن، منفجر شدن، صدای انفجار دادن، ترکیدن، انفجاری
ادامه...
اِنفِجار کَردَن، مُنفَجِر شُدَن، صِدایِ اِنفِجار دادَن، تَرکیدَن، اِنفِجاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyebar
پراکنده کردن، گسترش، گسترش دادن
ادامه...
پَراکَندِه کَردَن، گُستَرِش، گُستَرِش دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menolak
مقاومت کردن، رد کردن، کاهش دادن، امتناع کردن
ادامه...
مُقاوِمَت کَردَن، رَد کَردَن، کاهِش دادَن، اِمتِناع کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menebak teka teki
معمّا حلّ کردن، معمّا را حدس بزنید
ادامه...
مُعَمّا حَلّ کَردَن، مُعَمّا را حَدس بِزَنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی