معنی menang - جستجوی لغت در جدول جو
menang
بردن، برنده شوید
ادامه...
بُردَن، بَرَندِه شَوید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
tentang
مربوط به، در مورد
ادامه...
مَربوط بِه، دَر مُورِدِ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menopang
پشتیبانی کردن، حفظ کنند
ادامه...
پُشتیبانی کَردَن، حِفظ کُنَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merana
مشتاق، از بین رفتن
ادامه...
مُشتاق، اَز بِین رَفتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Tenant
مستأجر
ادامه...
مُستَأجِر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
perang
جنگ
ادامه...
جَنگ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
petang
عصر
ادامه...
عَصر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sedang
متوسّط، در حال حاضر، معتدل
ادامه...
مُتِوَسِّط، دَر حالِ حاضِر، مُعتَدِل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tegang
کشیده، متشنّج، با کشیدگی، تنش زده، هیجان زده
ادامه...
کِشیدِه، مُتِشَنِّج، با کِشیدِگی، تَنِش زَدِه، هَیَجان زَدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lelang
حراج
ادامه...
حَراج
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
gezang
آواز دسته جمعی، آواز خوٰاندن
ادامه...
آواز دَستِه جَمعی، آواز خوٰاندَن
دیکشنری هلندی به فارسی
belang
اهمّیت، علاقه
ادامه...
اَهَمّیَت، عَلاقِه
دیکشنری هلندی به فارسی
meting
اندازه گیری
ادامه...
اَندازِه گیری
دیکشنری هلندی به فارسی
enano
کوتاه قد، کوتوله
ادامه...
کوتاه قَد، کوتولِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
menangkis
دفع کردن، رد کردن
ادامه...
دَفع کَردَن، رَد کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menangkap ular
مار زدن، گرفتن مار
ادامه...
مار زَدَن، گِرِفتَن مار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menacé
تهدید شده، تهدید
ادامه...
تَهدِید شُدِه، تَهدِید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
magang
کارآموزی کردن، کارآموزی
ادامه...
کارآموزی کَردَن، کارآموزی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menangis
گریه کردن، گریه کن، گریه کنان، گریان
ادامه...
گِریِه کَردَن، گِریِه کُن، گِریِه کُنان، گِریان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengaung
غرّیدن، غرّش
ادامه...
غُرّیدَن، غُرِّش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pemenang
فاتح، برنده
ادامه...
فاتِح، بَرَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
senang
خوشحال، مانند، شاد
ادامه...
خُوشحال، مانَند، شاد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tenang
ساکت، آرام، آرامش یافته، آرامش داده شده، ساکت شده، آرامش پذیر
ادامه...
ساکِت، آرام، آرامِش یافتِه، آرامِش دادِه شُدِه، ساکِت شُدِه، آرامِش پَذیر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mening
نظر
ادامه...
نَظَر
دیکشنری هلندی به فارسی
Gesang
آواز دسته جمعی، آواز خوٰاندن
ادامه...
آواز دَستِه جَمعی، آواز خوٰاندَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
mendung
ابری کردن، ابری
ادامه...
اَبری کَردَن، اَبری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menata
سبک دار کردن، سازماندهی
ادامه...
سَبک دار کَردَن، سازماندِهی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
malang
بدبخت، فقیر
ادامه...
بَدبَخت، فَقیر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menari
رقصیدن
ادامه...
رَقصیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menanam
کاشتن، گیاه، جدا کردن، کاشت کردن
ادامه...
کاشتَن، گیاه، جُدا کَردَن، کاشت کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menaja
حمایت کردن، حامی
ادامه...
حِمایَت کَردَن، حامی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menabung
بانک کردن، ذخیره کنید
ادامه...
بانک کَردَن، ذَخیرِه کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kejang
دورانی، تشنّج، لرزندگی، گرفتاری
ادامه...
دَوَرانی، تَشَنُّج، لَرزَندِگی، گِرِفتاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
matang
بالغ، رسیده، بالغ شدن
ادامه...
بالِغ، رِسیدِه، بالِغ شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menangkap
بازداشت کردن، گرفتن، گرفتار کردن، دستگیر کردن، تور انداختن
ادامه...
بازداشت کَردَن، گِرِفتَن، گِرِفتار کَردَن، دَستگیر کَردَن، تور اَنداختَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی