معنی menangkap menangkap بازداشت کردن، گرفتن، گرفتار کردن، دستگیر کردن، تور انداختن دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengangkat mengangkat بَررَسی کَردَن، بالابَر، پَرچَم بُلَند کَردَن، بُلَند کَردَن، بالا بُردَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memangkas memangkas بُرِش زَدَن، بُرِش دادَن، بُریدَن، حَذف کَردَن، بُرِش کَردَن دیکشنری اندونزیایی به فارسی