جدول جو
جدول جو

معنی menabung - جستجوی لغت در جدول جو

menabung
بانک کردن، ذخیره کنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سپرده گذار، پس انداز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پارویی زدن، قایقرانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
غرّیدن، غرّش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پریدن، شناور، شناور بودن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
تسهیل کردن، جای دادن، پناه دادن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
معدن استخراج کردن، مال من
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
شایستگی، استعداد
دیکشنری آلمانی به فارسی
وصل کردن، اتّصال، ترکیب کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ابری کردن، ابری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کاشتن، بکار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کوبیدن، طبل زدن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بردن، برنده شوید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی