معنی menabung - جستجوی لغت در جدول جو
menabung
بانک کردن، ذخیره کنید
ادامه...
بانک کَردَن، ذَخیرِه کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
penabung
سپرده گذار، پس انداز
ادامه...
سِپُردِه گُذار، پَس اَنداز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mendayung
پارویی زدن، قایقرانی
ادامه...
پارویی زَدَن، قایِقرانی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengaung
غرّیدن، غرّش
ادامه...
غُرّیدَن، غُرِّش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengapung
پریدن، شناور، شناور بودن
ادامه...
پَریدَن، شِناوَر، شِناوَر بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menampung
تسهیل کردن، جای دادن، پناه دادن
ادامه...
تَسهِیل کَردَن، جای دادَن، پَناه دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menambang
معدن استخراج کردن، مال من
ادامه...
مَعدَن اِستِخراج کَردَن، مال مَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Begabung
شایستگی، استعداد
ادامه...
شایِستِگی، اِستِعداد
دیکشنری آلمانی به فارسی
menyambung
وصل کردن، اتّصال، ترکیب کردن
ادامه...
وَصل کَردَن، اِتِّصال، تَرکیب کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mendung
ابری کردن، ابری
ادامه...
اَبری کَردَن، اَبری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menabur
کاشتن، بکار
ادامه...
کاشتَن، بِکار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menabuh
کوبیدن، طبل زدن
ادامه...
کوبیدَن، طَبل زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menang
بردن، برنده شوید
ادامه...
بُردَن، بَرَندِه شَوید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی