معنی menyambung
menyambung
وصل کردن، اتّصال، ترکیب کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با menyambung
menyumbang
menyumbang
مُشارِکَت کَردَن، اِهدا کُنَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menampung
menampung
تَسهِیل کَردَن، جای دادَن، پَناه دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menambang
menambang
مَعدَن اِستِخراج کَردَن، مال مَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyambut
menyambut
خُوش آمَد گُفتَن، خُوش آمَدید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menabung
menabung
بانک کَردَن، ذَخیرِه کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی