معنی menampung
menampung
تسهیل کردن، جای دادن، پناه دادن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با menampung
mengepung
mengepung
مُحاصِرِه کَردَن، را اِحاطِه کُنَند، مَحصور کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengapung
mengapung
پَریدَن، شِناوَر، شِناوَر بودَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menambang
menambang
مَعدَن اِستِخراج کَردَن، مال مَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
mengampuni
mengampuni
عَفْوْ دادَن، بِبَخش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menyambung
menyambung
وَصل کَردَن، اِتِّصال، تَرکیب کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
menabung
menabung
بانک کَردَن، ذَخیرِه کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی