جدول جو
جدول جو

معنی kuzuilia - جستجوی لغت در جدول جو

kuzuilia
محدود کردن، مهار کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تحمّل کردن، تحمّل کن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
محدود کردن، جلوگیری کند
دیکشنری سواحیلی به فارسی
بن بست کردن، جلوگیری کند
دیکشنری سواحیلی به فارسی
خفه کننده، جلوگیری کرد، ناکارا کردن، محدود، گرفتار کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
خفه کردن، غش کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
اندوهگین بودن، گریه کردن، تأسف خوردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ممنوع کردن، جلوگیری کند، ممانعت کردن، مسدود کردن، بافر شدن، بازداشت کردن، محرّک، بازدارندگی، بازدارنده، مخالفت کردن، پیشگیری، مانع شدن، عایق بندی کردن، جلوگیری کردن، محدود کردن، تحریم کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی