جدول جو
جدول جو

معنی kuwasha - جستجوی لغت در جدول جو

kuwasha
فعّال کردن، خارش، سوزاندن، آتش زدن، شعله ور شدن، اشتعال کردن، آتش افروختن، خارش داشتن
دیکشنری سواحیلی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تغذیه کردن، برای تغذیه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
احیاء کردن، دوباره روشنش کن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
قلّاب انداختن، گرفتن، رهگیری، به دام انداختن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
شستشو دادن، برای شستن، آبکشی کردن، شستن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
جرقّه زدن، سوزاندن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
شورش کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
رهاشدگی، توقّف، متوقّف کردن، ترک کردن، رها کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
خشک کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
گرفتار شدن، روشن شد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
خارش، تحریک شدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تورّم ایجاد کردن، پاره کردن، بریدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
خارش، تحریک
دیکشنری سواحیلی به فارسی
کافی بودن، به اندازه کافی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
وحشت زده کردن، ترسناک، وحشت، حسّاس، وحشت زده، غافل گیر کننده، ترسیدن، وحشتناک، ترساندن، وحشت زایی، ناامید، وحشتناکی، ترسانده، وحشت زدگی ایجاد کردن، تهدید کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
انداختن، پرتاب کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
برانگیختن، بیدار شو
دیکشنری سواحیلی به فارسی
بیدار کردن، او را روشن کن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
برق رسانی، سوئیچ احتراق
دیکشنری سواحیلی به فارسی