جدول جو
جدول جو

معنی kuwasha

kuwasha
فعّال کردن، خارش، سوزاندن، آتش زدن، شعله ور شدن، اشتعال کردن، آتش افروختن، خارش داشتن
دیکشنری سواحیلی به فارسی

واژه‌های مرتبط با kuwasha

kutisha

kutisha
وَحشَت زَدِه کَردَن، تَرسناک، وَحشَت، حَسّاس، وَحشَت زَدِه، غافِل گیر کُنَندِه، تَرسیدَن، وَحشَتناک، تَرساندَن، وَحشَت زایی، نااُمید، وَحشَتناکی، تَرسَاندِه، وَحشَت زَدِگی ایجاد کَردَن، تَهدِید کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی