جدول جو
جدول جو

معنی kuungana - جستجوی لغت در جدول جو

kuungana
مجاورت داشتن، اتّصال، ادغام کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

روشن کردن، درخشیدن، رونق یافتن، پرتو افکندن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
جدایی، شکستن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
اتّحاد، اتّحادیه، ائتلاف، ادغام
دیکشنری سواحیلی به فارسی
نبرد کردن، برای مبارزه، مبارزه کردن، جنگیدن، دست و پنجه نرم کردن، جستجو کردن، کشتی گرفتن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
تصادم کردن، برخورد، تصادم، تصادف کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
همزمان بودن، مطابقت دادن، مطابقت داشتن، مساوی بودن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
شجاعت مندی، جوانمردی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
خر و پیش کننده، سوختن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ترکیب کردن، متّحد شدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
دوباره پیوستن، برای اتّحاد مجدّد، دوباره متّحد کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی