معنی muungano
muungano
اتّحاد، اتّحادیه، ائتلاف، ادغام
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با muungano
kuungana
kuungana
مُجاوِرَت داشتَن، اِتِّصال، اِدغام کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mtengano
mtengano
اِنزِواگَرا، تَجزِیَه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mlingano
mlingano
مُعادِلِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mgongano
mgongano
دَرگیر، بَرخُورد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mundano
mundano
دُنیَوِی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mundano
mundano
دُنیَوِی
دیکشنری پرتغالی به فارسی