جدول جو
جدول جو

معنی kruchy - جستجوی لغت در جدول جو

kruchy
به طور شکننده، شکننده، شکنجه، شکایت کردن، ریز، کوچک
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

حسّاس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کریسپی، کرانچی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پشیمانی، توبه
دیکشنری لهستانی به فارسی
ناشنوا، شناسایی نشده
دیکشنری لهستانی به فارسی
بدخلق، بداخلاق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیرو، زور، قدرت
دیکشنری هلندی به فارسی
خشک، پژمردگی، به طور خشک
دیکشنری لهستانی به فارسی
چنگال زدن، ناخن ها
دیکشنری سواحیلی به فارسی
حرکت، حرکت کنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
بدون پشیمانی، بدون ستون فقرات
دیکشنری لهستانی به فارسی