kruchy kruchy بِه طُورِ شِکَنَندِه، شِکَنَندِه، شِکَنجِه، شِکایَت کَردَن، ریز، کوچَک دیکشنری لهستانی به فارسی
kuacha kuacha رَهاشُدِگی، تَوَقُّف، مُتِوَقِّف کَردَن، تَرک کَردَن، رَها کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی
krachtig krachtig قَوی، قُدرَتمَند، بِه طُورِ قَهری، با قُدرَت، با قُدرَت زیاد، بِه طُورِ قَوی، بِه طُورِ قُدرَتمَند دیکشنری هلندی به فارسی
zacht zacht مُلایِم، نَرم، بِه آرامی، بِه طُورِ مُلایِم، با نَرمی، نَرم و فِشُردِه دیکشنری هلندی به فارسی