- kosa
اشتباه کردن، اشتباه، خطا، عیب، عیب دار، سهو، لغزش
معنی kosa - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عدم تعادل
بی ادب، که فاقد ادب نیست
آسیب پذیری، وجود خطاها
مرتکب، مجرم، متجاوز
اشتباه، اشتباهات، عیوب، نادرست
محاسبه نادرست، اشتباهات محاسباتی
محرومیت، از دست دادن، کمبود داشتن، ناقص
بی ادبی، عدم اخلاق
کم بودجه، بی پولی
بی مزّه بودن، عدم سلیقه
بی پاسخ گویی، فقدان پاسخ
حواس پرتی، عدم جهت گیری
محرومیت از ارث، عدم ارث
اشتباه کردن، اشتباه کن
شهری، شهر
اشتباه کردن، برای اشتباه کردن
به طور اشتباهی، به اشتباه، به طور نادرست، با احتمال اشتباه
خفه کننده، برای خفگی
بی ربط، به دلیل عدم همگرایی
با شدّت بسیار، از طریق حذف
به طور روانکاوانه، از نظر روانی
صورتی
صورتی
مختصر، کوتاه
صورتی، گل رز
صورتی
بدون اشتباه، بدون تقصیر