معنی kona
kona
گوشه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kona
kota
kota
شَهری، شَهر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kina
kina
عُمق، عَمیق، جُزئی، دَقیق
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kosa
kosa
اِشتِباه کَردَن، اِشتِباه، خَطا، عِیب، عِیب دار، سَهو، لَغزِش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuona
kuona
دیدَن، بَرایِ دیدَن، بَصَری
دیکشنری سواحیلی به فارسی