معنی kufanya kosa
kufanya kosa
اشتباه کردن، اشتباه کن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kufanya kosa
kufanya moja
kufanya moja
تَک کَردَن، یِکی بِساز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kufanya makosa
kufanya makosa
اِشتِباه کَردَن، بَرایِ اِشتِباه کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی