معنی kiwizi - جستجوی لغت در جدول جو
kiwizi
دزدانه، یک دزد
ادامه...
دُزدانه، یِک دُزد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kimwili
بدنی، از نظر فیزیکی، مادّی، فیزیکی، جسمانیت، به طور فیزیکی
ادامه...
بَدَنی، اَز نَظَرِ فیزیکی، مادّی، فیزیکی، جِسمانِیَت، بِه طُورِ فیزیکی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kidini
الهی، مذهبی
ادامه...
اِلهی، مَذهَبی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kizuizi
محاصره، محدودیت، مانع، بازداری، بازدارنده، قطع کننده، موانع
ادامه...
مُحاصِرِه، مَحدودِیَت، مانِع، بازداری، بازدارَندِه، قَطع کُنَندِه، مَوانِع
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kiziwi
کند، ناشنوا
ادامه...
کُند، ناشِنَوا
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kizazi
نسل
ادامه...
نَسل
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kiwiko
زانو زدن، آرنج
ادامه...
زانو زَدَن، آرَنج
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kiwawi
کج، کیوی
ادامه...
کَج، کیوی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
siwezi
غیرممکن، من نمی توانم، ناتوان
ادامه...
غَیرِمُمکِن، مَن نِمی تَوانَم، ناتَوَان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mizizi
ریشه داری، ریشه ها
ادامه...
ریشِه داری، ریشِه ها
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kiini
ذات، سلّول، مضمون، جوهر
ادامه...
ذات، سِلّول، مَضمون، جوهَر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mwizi
اختلاس گر، دزد
ادامه...
اِختِلاس گَر، دُزد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
wizi
اختلاس، سرقت، غارت کردن، دزدی کردن
ادامه...
اِختِلاس، سِرقَت، غارَت کَردَن، دُزدی کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی