kizuizi kizuizi مُحاصِرِه، مَحدودِیَت، مانِع، بازداری، بازدارَندِه، قَطع کُنَندِه، مَوانِع دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuzidi kuzidi فَراتَر رَفتَن، تَجاوُز کُنَد، غَرق کَردَن، غِیرِقابِلِ تَحَمُّل دیکشنری سواحیلی به فارسی