kimwili kimwili بَدَنی، اَز نَظَرِ فیزیکی، مادّی، فیزیکی، جِسمانِیَت، بِه طُورِ فیزیکی دیکشنری سواحیلی به فارسی
kizuizi kizuizi مُحاصِرِه، مَحدودِیَت، مانِع، بازداری، بازدارَندِه، قَطع کُنَندِه، مَوانِع دیکشنری سواحیلی به فارسی