معنی kelima - جستجوی لغت در جدول جو
kelima
پنجم
ادامه...
پَنجُم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kulipa
پرداخت کردن، برای پرداخت
ادامه...
پَرداخت کَردَن، بَرایِ پَرداخت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
lima
پنج
ادامه...
پَنج
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kulia
گریه کردن، گریه کن، زوزه کشیدن، آه و فغان کردن، زاری کردن
ادامه...
گِریِه کَردَن، گِریِه کُن، زوزِه کِشیدَن، آه و فَغان کَردَن، زاری کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
elimu
آموزش، آموزش و پرورش
ادامه...
آموزِش، آموزِش و پَروَرِش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
clima
هوا، آب و هوا
ادامه...
هَوا، آب و هَوا
دیکشنری پرتغالی به فارسی
elita
برتر، برجسته
ادامه...
بَرتَر، بَرجَستِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
clima
هوا، آب و هوا
ادامه...
هَوا، آب و هَوا
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
milima
کوهی، کوه ها، کوهستانی
ادامه...
کوهی، کوه ها، کوهِستانی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mkulima
کشاورز، یک کشاورز، دهقان
ادامه...
کِشاوَرز، یِک کِشاوَرز، دِهقان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kulema
لنگ لنگ حرکت کردن، لنگ
ادامه...
لَنگ لَنگ حَرَکَت کَردَن، لَنگ
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupima
آزمایش کردن، اندازه گیری، کالیبره کردن، اندازه گیری کردن، اندازه گرفتن، مقیاس کردن، اندازه کردن، وزن کردن
ادامه...
آزمایِش کَردَن، اَندازِه گیری، کالیبرِه کَردَن، اَندازِه گیری کَردَن، اَندازِه گِرِفتَن، مِقیاس کَردَن، اَندازِه کَردَن، وَزن کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kelime
کلمه
ادامه...
کَلَمِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
hekima
احتیاط، خرد
ادامه...
اِحتیاط، خِرَد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuzima
غیرفعّال سازی، خاموش کردن، غیرفعّال کردن، خفه کردن
ادامه...
غِیرِفَعّال سازی، خاموش کَردَن، غِیرِفَعّال کَردَن، خَفِه کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kielimu
آموزشی، از نظر آموزشی
ادامه...
آموزِشی، اَز نَظَرِ آموزِشی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kilema
لنگ
ادامه...
لَنگ
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kilimo
کاشت، کشاورزی، کشاورزی کردن
ادامه...
کاشت، کِشاوَرزی، کِشاوَرزی کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
berima
قافیه داشتن، قافیه ها
ادامه...
قافیِه داشتَن، قافیِه ها
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ketiga
در مرحله سوّم، سوّم
ادامه...
دَر مَرحَلِه سِوُّم، سِوُّم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kalimat
جمله
ادامه...
جُملِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
keliru
اشتباه آمیز، اشتباه
ادامه...
اِشتِباه آمیز، اِشتِباه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kulima
چالوس کردن، پرورش دادن
ادامه...
چالوس کَردَن، پَروَرِش دادَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
secara kelima
به طور پنجم، پنجم
ادامه...
بِه طُورِ پَنجُم، پَنجُم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی