معنی kaya - جستجوی لغت در جدول جو
kaya
خوب حال، ثروتمند
ادامه...
خُوب حال، ثَروَتمَند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kayalık
سنگی بودن، سنگی
ادامه...
سَنگی بودَن، سَنگی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kuluçkaya yatmak
تخم گذاری کردن، جوجه کشی
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
terkaya
ثروتمندترین
ادامه...
ثَروَتمَندتَرین
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara kaya
غنی
ادامه...
غَنی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lebih kaya
ثروتمندتر
ادامه...
ثَروَتمَندتَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kekayaan
غنا، ثروت
ادامه...
غِنا، ثَروَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
memperkaya
غنی کردن، غنی سازی
ادامه...
غَنی کَردَن، غَنی سازی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan kaya
ثروتمندانه، غنی
ادامه...
ثَروَتمَندانِه، غَنی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kaya gibi
سنگلاخی، مثل سنگ
ادامه...
سَنگلاخی، مِثلِ سَنگ
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kayak yapmak
اسکی کردن
ادامه...
اِسکی کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
haya
خجالت، اینها
ادامه...
خِجالَت، اینها
دیکشنری سواحیلی به فارسی
gaya
سبک
ادامه...
سَبک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kata
برش خورده، برش دادن، برنده، ارّه کردن
ادامه...
بُرِش خُوردِه، بُرِش دادَن، بَرَندِه، اَرِّه کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
yaya
پیاده رو، عابر پیاده
ادامه...
پیادِه رُو، عابِر پیادِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kama
به صورت مثلّثی پر کردن، گوه
ادامه...
بِه صورَت مُثَلَّثی پُر کَردَن، گُوِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kaza
حادثه، تصادف
ادامه...
حادثِه، تَصَادُف
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kaba
زبر، بی ادب، بی احساس، زشت، نامهربان
ادامه...
زِبَر، بی اَدَب، بی اِحساس، زِشت، نامِهرَبان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kara
مجازات، انتقام گرفتن، تنبیه، پنالتی، مجازات کردن
ادامه...
مُجازات، اِنتِقام گِرِفتَن، تَنبِیه، پِنالتی، مُجازات کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
saya
من
ادامه...
مَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kaca
شیشه ای
ادامه...
شیشِه ای
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kata
کلمه، بگو
ادامه...
کَلَمِه، بِگو
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kayu
چوبی، چوب
ادامه...
چوبی، چوب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kuluçkaya yatırmak
تخم گذاری کردن، جوجه کشی
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی