معنی instan - جستجوی لغت در جدول جو
instan
آنی، فوری، لحظه ای
ادامه...
آنی، فُوری، لَحظِه ای
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
instantanément
به طور آنی، فوراً، به طور فوری
ادامه...
بِه طُورِ آنی، فُوراً، بِه طُورِ فُوری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
stan
ایالت، ائتلاف
ادامه...
اِیالَت، اِئتِلاف
دیکشنری لهستانی به فارسی
instancabile
بی وقفه، خستگی ناپذیر، پایدار
ادامه...
بی وَقفِه، خَستِگی ناپَذیر، پایدار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
instancabilità
بی خستگی، خستگی ناپذیری
ادامه...
بی خَستِگی، خَستِگی ناپَذیری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
instancabilmente
به طور بی وقفه و بدون خستگی، خستگی ناپذیر، بی وقفه
ادامه...
بِه طُورِ بی وَقفِه و بِدونِ خَستِگی، خَستِگی ناپَذیر، بی وَقفِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
instantaneamente
به طور آنی، فوراً، به طور فوری
ادامه...
بِه طُورِ آنی، فُوراً، بِه طُورِ فُوری
دیکشنری پرتغالی به فارسی
instantâneo
آنی، عکس فوری، لحظه ای
ادامه...
آنی، عَکس فُوری، لَحظِه ای
دیکشنری پرتغالی به فارسی
instantáneamente
به طور آنی، فوراً، به طور فوری
ادامه...
بِه طُورِ آنی، فُوراً، بِه طُورِ فُوری
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
instantáneo
آنی، فوری، لحظه ای
ادامه...
آنی، فُوری، لَحظِه ای
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
instantané
آنی، فوری، لحظه ای
ادامه...
آنی، فُوری، لَحظِه ای
دیکشنری فرانسوی به فارسی
insha
رساله، مقاله
ادامه...
رِسالِه، مَقالِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
Anstand
ظاهر، نجابت
ادامه...
ظاهِر، نَجَابَت
دیکشنری آلمانی به فارسی
isyan
شورش، شورشی، اغتشاش
ادامه...
شورِش، شورِشی، اِغتِشاش
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
nisten
آشیانه کردن، لانه
ادامه...
آشیانِه کَردَن، لانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
Instant
آنی، فوری
ادامه...
آنی، فُوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
insano
غیرمطمئن، مجنون
ادامه...
غِیرِمُطمَئِن، مَجنُون
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
insano
دیوانه، مجنون
ادامه...
دیوانِه، مَجنُون
دیکشنری پرتغالی به فارسی
insano
غیرمطمئن، مجنون، غیرمفید
ادامه...
غِیرِمُطمَئِن، مَجنُون، غِیرِمُفید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
konstan
ثابت
ادامه...
ثابِت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
iritan
تحریک کننده
ادامه...
تَحرِیک کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ingatan
یادآوری، حافظه
ادامه...
یادآوَری، حافِظِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara instan
به طور آنی، فوراً، به طور فوری
ادامه...
بِه طُورِ آنی، فُوراً، بِه طُورِ فُوری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی