معنی incubare - جستجوی لغت در جدول جو
incubare
تخم گذاری کردن، جوجه کشی
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
incubar
تخم گذاری کردن، جوجه کشی
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
incubar
تخم گذاری کردن، جوجه کشی
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Incubate
تخم گذاری کردن، جوجه کشی کردن
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
incubatie
دوره نهفتگی، جوجه کشی
ادامه...
دَورِه نَهُفتِگی، جوجِه کِشی
دیکشنری هلندی به فارسی
incuber
تخم گذاری کردن، جوجه کشی
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی
دیکشنری فرانسوی به فارسی