معنی Incubate
Incubate
تخم گذاری کردن، جوجه کشی کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Incubate
incubare
incubare
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Insulate
Insulate
عایِق بَندی کَردَن، عایِق کاری کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
incubatie
incubatie
دَورِه نَهُفتِگی، جوجِه کِشی
دیکشنری هلندی به فارسی