معنی incubatie
incubatie
دوره نهفتگی، جوجه کشی
دیکشنری هلندی به فارسی
واژههای مرتبط با incubatie
incubation
incubation
دَورِه نَهُفتِگی، جوجِه کِشی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
incubare
incubare
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Incubate
Incubate
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی