- hariri
ویرایش کردن، ابریشم، ابریشمی
معنی hariri - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صورتی، گل رز
نرمی، صافی ابریشمی
قابل ویرایش
پشمالو، مودار
آسیب رساندن، صدمه دیده، زخم زدن
حضور داشتن، حاضر
بخشیدن، برکت دادن
ظاهراً، آشکار
معتدل، سرد، سرما، خنک، خنکی، یخ زده، سردمزاجی، یخ زدگی، سرمایش، زمستانی
دلسوز، راحتی
ویراستار، ویرایشگر
موعظه کردن، موعظه کن
اصلی، واقعی، اصیل، حرفی، مبتنی بر واقعیّت، واقع گرایانه، ملوس، مجازی
عصبانیّت داشتن، خشم، عصبانی، آزرده، بدخلقیت، هواخوٰاهی، عصبانیّت، عصبی، عصبانی کردن، آشفته، پرخاشگری، خشمگین، بدخلقی، سرکش، زودخویی، زود رنج، ناراحت، عاصف، زودرنجی، دمدمی، خشمگین بودن، خشمگین شدن، پرخاشگر، بدخلق، تندخویی، آزمایشی
آسیب رسان، خطرناک، خطر، خطرناکی، مضرّ، ضررآور، تهدید، کشنده، زیان آور، آسیب زا، تهدیدآمیز، ریسک کردن، ریسک پذیری، پرخطر، ناامن
باشکوه، ثروتمند، راغب، خوب حال
بی پروا، شجاع، جسور، دلیر، بدون ترس، بی باک، با دل و جرأت، گستاخ
تاریخی، تاریخ
شگفت انگیز، فوق العاده است، عالی، جالب، شگفت آور
ویراستاری، پست ویرایشگر