معنی hadir
hadir
حضور داشتن، حاضر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با hadir
nadir
nadir
کَمیاب، نادِر، کَمتَر شایِع
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی