معنی hampir - جستجوی لغت در جدول جو
hampir
تقریباً
ادامه...
تقریباً
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ramper
حالت خزیدن پیدا کردن، خزیدن، زحمت کشیدن
ادامه...
حالَت خَزیدَن پِیدا کَردَن، خَزیدَن، زَحمَت کِشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
hambar
بی طعم، بی مزّه، بی مزّه بودن، بی روح
ادامه...
بی طَعم، بی مَزِّه، بی مَزِّه بودَن، بی روح
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
camper
اردوگاه زدن، اردوگاه
ادامه...
اُردوگاه زَدَن، اُردوگاه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Tamper
دستکاری کردن، دستکاری
ادامه...
دَستکاری کَردَن، دَستکاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Pamper
لوس کردن، متنعّم کردن
ادامه...
لوس کَردَن، مُتِنَعِّم کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Hamper
محدود کردن، مانع
ادامه...
مَحدود کَردَن، مانِع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
dampig
بخارآلود، بخاردار، بخاری، مه آلودانه
ادامه...
بُخارآلود، بُخاردار، بُخاری، مِه آلودانِه
دیکشنری هلندی به فارسی
hamil
باردار، حامله
ادامه...
باردار، حامِلِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
hadir
حضور داشتن، حاضر
ادامه...
حُضور داشتَن، حاضِر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ampio
عریض، فراوان، گسترده
ادامه...
عَریض، فَراوان، گَستَردِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
hapis
حبس، زندان
ادامه...
حَبس، زِندان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
hampir tidak
به سختی، تقریباً نه
ادامه...
بِه سَختی، تَقریباً نَه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
hampir lenyap
ناچیزانه، تقریباً ناپدید شد
ادامه...
ناچیزانِه، تَقریباً ناپَدید شُد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی