معنی hampir
hampir
تقریباً
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با hampir
ramper
ramper
حالَت خَزیدَن پِیدا کَردَن، خَزیدَن، زَحمَت کِشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
hambar
hambar
بی طَعم، بی مَزِّه، بی مَزِّه بودَن، بی روح
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
camper
camper
اُردوگاه زَدَن، اُردوگاه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Tamper
Tamper
دَستکاری کَردَن، دَستکاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Pamper
Pamper
لوس کَردَن، مُتِنَعِّم کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Hamper
Hamper
مَحدود کَردَن، مانِع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
dampig
dampig
بُخارآلود، بُخاردار، بُخاری، مِه آلودانِه
دیکشنری هلندی به فارسی
hamil
hamil
باردار، حامِلِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
hadir
hadir
حُضور داشتَن، حاضِر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی