معنی habitation - جستجوی لغت در جدول جو
habitation
مسکن، سکونت
ادامه...
مَسکَن، سُکونَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
cohabitation
همزیستی، زندگی مشترک
ادامه...
هَمزیستی، زِندِگی مُشتَرِک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Cohabitation
همزیستی، زندگی مشترک
ادامه...
هَمزیستی، زِندِگی مُشتَرِک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
habituation
عادت پذیری، عادت کردن
ادامه...
عادَت پَذیری، عادَت کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Habitation
مسکن، سکونت
ادامه...
مَسکَن، سُکونَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
hésitation
تردّد، تردید
ادامه...
تَرَدُّد، تَردِید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
habitación
مسکن، اتاق
ادامه...
مَسکَن، اُتاق
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Sanitation
بهداشت، سرویس بهداشتی
ادامه...
بِهداشت، سِرویس بِهداشتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Habituation
عادت پذیری، عادت
ادامه...
عادَت پَذیری، عادَت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Sanitation
بهداشت، سرویس بهداشتی
ادامه...
بِهداشت، سِرویس بِهداشتی
دیکشنری آلمانی به فارسی
agitation
آشوب، آشفتگی، بی قراری، اضطراب، شلوغی، شور و شوق
ادامه...
آشوب، آشُفتِگی، بی قَراری، اِضطِراب، شُلوغی، شور و شُوق
دیکشنری فرانسوی به فارسی