معنی grasso - جستجوی لغت در جدول جو
grasso
چاق، چربی
ادامه...
چاق، چَربی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
grato
سپاسگزار
ادامه...
سِپاسگُزار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gras
چرب، چربی
ادامه...
چَرب، چَربی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grassoccio
چاق
ادامه...
چاق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
grassouillet
چاق
ادامه...
چاق
دیکشنری فرانسوی به فارسی
basso
پایین، صدای بم
ادامه...
پایین، صِدایِ بَم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
passo
گام
ادامه...
گام
دیکشنری پرتغالی به فارسی
gesso
گچ کاری کردن، گچ
ادامه...
گَچ کاری کَردَن، گَچ
دیکشنری پرتغالی به فارسی
grato
سپاسگزار
ادامه...
سِپاسگُزار
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rosso
قرمز
ادامه...
قِرمِز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gasto
فرسوده، صرف کرد
ادامه...
فَرسودِه، صَرف کَرد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
grasoso
چرب
ادامه...
چَرب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
passo
گام
ادامه...
گام
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Crass
بی احساس
ادامه...
بی اِحساس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
rasgo
ویژگی
ادامه...
ویژِگی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Brassy
پر صدا و خودخوٰاه، برنجی
ادامه...
پُر صِدا و خُودخوٰاه، بِرِنجی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
gasoso
گازی
ادامه...
گازی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
grueso
چاق و چلّه، ضخیم
ادامه...
چاق و چِلِّه، ضَخیم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
grasen
چرا کردن، چرا
ادامه...
چِرا کَردَن، چَرا
دیکشنری آلمانی به فارسی
grosso
اهانت آمیز، ضخیم، بی ادب
ادامه...
اِهانَت آمیز، ضَخیم، بی اَدَب
دیکشنری پرتغالی به فارسی
cospargere di grasso
مرغ را چرب کردن، با چربی بپاشید
ادامه...
مُرغ را چَرب کَردَن، با چَربی بِپاشید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی