معنی freddo - جستجوی لغت در جدول جو
freddo
سرد
ادامه...
سَرد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
fresco
تازه، باحال، خنک، سرد
ادامه...
تازِه، باحال، خُنَک، سَرد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ferido
آسیب دیده، مجروح شد، مجروح، زخم زننده
ادامه...
آسیب دیدِه، مَجروح شُد، مَجروح، زَخم زَنَندِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fedido
بوی بد، بدبو
ادامه...
بوی بَد، بَدبُو
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fresco
سرد، تازه، خنک
ادامه...
سَرد، تازِه، خُنَک
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fresco
خنک، تازه، سرد
ادامه...
خُنَک، تازِه، سَرد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fremd
خارجی
ادامه...
خارِجی
دیکشنری آلمانی به فارسی
feudo
ملک
ادامه...
مِلک
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
credo
ایمان، عقیده
ادامه...
ایمان، عَقیدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
credo
ایمان، عقیده
ادامه...
ایمان، عَقیدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
feudo
ملک
ادامه...
مِلک
دیکشنری پرتغالی به فارسی
credo
ایمان، من معتقدم
ادامه...
ایمان، مَن مُعتَقِدَم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
feudo
ملک، دشمنی
ادامه...
مِلک، دُشمَنی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ghiacciato freddo
خیلی سرد، سرمای یخی
ادامه...
خِیلی سَرد، سَرمایِ یَخِی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sangue freddo
خرد منطقی، خون سرد
ادامه...
خِرَد مَنطِقی، خون سَرد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی