معنی ferme - جستجوی لغت در جدول جو
ferme
محکم، مزرعه
ادامه...
مُحکَم، مَزرَعِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
fermentazione
تخمیر
ادامه...
تَخمیر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fermentation
تخمیر
ادامه...
تَخمیر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fermement
به طور ثابت، محکم، با استحکام، با اطمینان
ادامه...
بِه طُورِ ثابِت، مُحکَم، با اِستِحکام، با اِطمینان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fermentar
تخمیر کردن، تخمیر
ادامه...
تَخمیر کَردَن، تَخمیر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fermentado
فرموده، تخمیر شده
ادامه...
فَرمودِه، تَخمیر شُدِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fermentação
تخمیر
ادامه...
تَخمیر
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fermezza
ثبات، استحکام
ادامه...
ثَبات، اِستِحکام
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fermentato
فرموده، تخمیر شده
ادامه...
فَرمودِه، تَخمیر شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fermenter
تخمیر کردن، تخمیر
ادامه...
تَخمیر کَردَن، تَخمیر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fermentare
تخمیر کردن، تخمیر
ادامه...
تَخمیر کَردَن، تَخمیر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fermentowany
فرموده، فروپاشی
ادامه...
فَرمودِه، فُروپاشی
دیکشنری لهستانی به فارسی
fermentować
تخمیر کردن، عرضه
ادامه...
تَخمیر کَردَن، عَرضِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
fermentacja
تخمیر
ادامه...
تَخمیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
fermente
فرموده، تخمیر شده
ادامه...
فَرمودِه، تَخمیر شُدِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
fermenteren
تخمیر کردن، تخمیر
ادامه...
تَخمیر کَردَن، تَخمیر
دیکشنری هلندی به فارسی
fermenté
فرموده، تخمیر شده
ادامه...
فَرمودِه، تَخمیر شُدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fermer à glissière
زیپ کردن، زیپ
ادامه...
زیپ کَردَن، زیپ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fermer
بستن
ادامه...
بَستَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
verme
اعطای مقام، نده
ادامه...
اِعطایِ مَقام، نَدِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
forme
تناسب اندام، شکل، فرم
ادامه...
تَنَاسُبِ اَندام، شِکل، فُرم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
firme
استوار، محکم، مصمّم
ادامه...
اُستُوار، مُحکَم، مُصَمَّم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
terme
دوره، مدّت
ادامه...
دَورِه، مُدَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fermé
بسته، مزرعه
ادامه...
بَستِه، مَزرَعِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
firme
استوار، محکم، با اعتماد به نفس
ادامه...
اُستُوار، مُحکَم، با اِعتِماد بِه نَفس
دیکشنری پرتغالی به فارسی
fermo
استوار، متوقّف شد، محکم
ادامه...
اُستُوار، مُتِوَقِّف شُد، مُحکَم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fermentiert
فرموده، تخمیر شده
ادامه...
فَرمودِه، تَخمیر شُدِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
fermer les volets
پرده بستن، کرکره ها را ببند
ادامه...
پَردِه بَستَن، کِرکِرِه ها را بِبَند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fermentasi
تخمیر
ادامه...
تَخمیر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
fermentar
تخمیر کردن، تخمیر
ادامه...
تَخمیر کَردَن، تَخمیر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fermentado
فرموده، تخمیر شده
ادامه...
فَرمودِه، تَخمیر شُدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fermentación
تخمیر
ادامه...
تَخمیر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fermeture
بستن، بسته شدن
ادامه...
بَستَن، بَستِه شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fermeté
ثبات، استحکام، قطعیّت
ادامه...
ثَبات، اِستِحکام، قَطعیَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
fermentatie
تخمیر
ادامه...
تَخمیر
دیکشنری هلندی به فارسی