معنی dönmek - جستجوی لغت در جدول جو
dönmek
غلتیدن، بازگشت، چرخیدن
ادامه...
غَلتیدَن، بازگَشت، چَرخیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ödemek
پرداخت کردن، پرداخت کنید
ادامه...
پَرداخت کَردَن، پَرداخت کُنید
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
geri dönmek
برگشتن، بازگشت
ادامه...
بَرگَشتَن، بازگَشت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sönme
خاموشی، انقراض
ادامه...
خاموشی، اِنقِراض
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ölmek
مردن، برای مردن
ادامه...
مُردَن، بَرایِ مُردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
öpmek
بوسیدن، بوسه
ادامه...
بوسیدَن، بوسِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
örmek
درهم پیچیدن، بافتنی، بافتن
ادامه...
دَرهَم پیچیدَن، بافتَنی، بافتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ötmek
خوٰاندن بلند، کلاغ
ادامه...
خوٰاندَن بُلَند، کَلَاغ
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
övmek
ستایش کردن، ستایش، تحسین کردن، مدح کردن
ادامه...
سِتایِش کَردَن، سِتایِش، تَحسِین کَردَن، مَدح کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
inmek
فرود آمدن، برای پایین آمدن، پیاده شدن
ادامه...
فُرود آمَدَن، بَرایِ پایین آمَدَن، پیاده شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dönem
دوره
ادامه...
دَورِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dönen
چرخش، در حال چرخش، چرخان
ادامه...
چَرخِش، دَر حالِ چَرخِش، چَرخان
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
yenmek
شکست دادن، ضرب و شتم
ادامه...
شِکَست دادَن، ضَرب و شَتم
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sönmez
غیرقابل خاموشی، ساختنی
ادامه...
غِیرِقابِلِ خاموشی، ساختَنی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sökmek
جدا کردن، برچیدن
ادامه...
جُدا کَردَن، بَرچیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gömmek
قرار دادن، دفن کردن
ادامه...
قَرار دادَن، دَفن کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dökmek
ریختن
ادامه...
ریختَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
görmek
دیدن، برای دیدن
ادامه...
دیدَن، بَرایِ دیدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
delmek
حفر کردن، سوراخ کردن، حفّاری کردن، ترکاندن، نفوذ کردن
ادامه...
حَفر کَردَن، سوراخ کَردَن، حَفّاری کَردَن، تِرکاندَن، نُفوذ کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
denemek
تلاش کردن، برای امتحان کردن، آزمایش کردن، سعی کردن
ادامه...
تَلاش کَردَن، بَرایِ اِمتِحان کَردَن، آزمایِش کَردَن، سَعی کَردن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dikmek
بر پا کردن، دوختن، کاشتن
ادامه...
بَر پا کَردَن، دوختَن، کاشتَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
donmak
یخ زدن، منجمد کردن
ادامه...
یَخ زَدَن، مُنجَمِد کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
döşemek
تأمین کردن، دراز کشیدن، آسفالت کردن، پوشاندن
ادامه...
تَأمین کَردَن، دِراز کِشیدَن، آسفالت کَردَن، پوشاندَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
edinmek
دریافت کردن، بدست آوردن
ادامه...
دَریافت کَردَن، بِدَست آوَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
düşmek
افتادن، سقوط کردن، زمین خوردن، افت کردن، به زمین افتادن
ادامه...
اُفتادَن، سُقوط کَردَن، زَمین خُوردَن، اُفت کَردَن، بِه زَمین اُفتادَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
binmek
سوار شدن، برای سوار شدن، صعود کردن، سواری کردن
ادامه...
سَوار شُدَن، بَرایِ سَوار شُدَن، صُعود کَردَن، سَواری کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bölmek
تقسیم کردن، تقسیم کنید
ادامه...
تَقسیم کَردَن، تَقسیم کُنید
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
çökmek
فروری کردن، فروپاشی
ادامه...
فَروَری کَردَن، فُروپاشی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
çözmek
حل کردن، برای حل کردن، باز کردن، باز کردن پیچیدگی ها، باز کردن گره ها
ادامه...
حَل کَردَن، بَرایِ حَل کَردَن، باز کَردَن، باز کَردَن پیچیدِگی ها، باز کَردَن گِرِه ها
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sönmek
کم نور کردن، محو شدن
ادامه...
کَم نور کَردَن، مَحو شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dövmek
زور زدن، ضرب و شتم کردن، ضربه زدن، شکنجه کردن
ادامه...
زور زَدَن، ضَرب و شَتم کَردَن، ضَربِه زَدَن، شِکَنجِه کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sözünden dönmek
پشیمان شدن، شکستن حرف
ادامه...
پَشیمان شُدَن، شِکَستَن حَرف
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی