معنی çözmek çözmek حل کردن، برای حل کردن، باز کردن، باز کردن پیچیدگی ها، باز کردن گره ها دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dövmek dövmek زور زَدَن، ضَرب و شَتم کَردَن، ضَربِه زَدَن، شِکَنجِه کَردَن دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی