desviar انحراف کردن، منحرف کردن، جا به جا کردن ادامه... اِنحِراف کَردَن، مُنحَرِف کَردَن، جا بِه جا کَردَن دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desviar انحراف کردن، منحرف کردن، انحراف داشتن، جا به جا کردن، انحراف پیدا کردن ادامه... اِنحِراف کَردَن، مُنحَرِف کَردَن، اِنحِراف داشتَن، جا بِه جا کَردَن، اِنحِراف پِیدا کَردَن دیکشنری پرتغالی به فارسی