معنی despir
despir
برهنه کردن، برهنه، کندن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با despir
de pie
de pie
ایستادِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
despedir
despedir
کیسِه زَدَن، اِخراج کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desliz
desliz
سَهو، لَغزِش
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desear
desear
آرِزو کَردَن، خوٰاستَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desviar
desviar
اِنحِراف کَردَن، مُنحَرِف کَردَن، جا بِه جا کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
devoir
devoir
بِدِهکار بودَن، وَظیفِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
destin
destin
سَرنِوِشت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
espoir
espoir
اُمید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
espiar
espiar
جاسوسی کَردَن، جاسوسی، دُزدَکی نِگَاه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی