معنی derin - جستجوی لغت در جدول جو
derin
عمیق
ادامه...
عَمیق
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
overwaardering
ارزش گذاری بیش از حد
ادامه...
اَرزِش گُذاری بیش اَز حَد
دیکشنری هلندی به فارسی
verwondering
شگفتی
ادامه...
شِگِفتی
دیکشنری هلندی به فارسی
verwijdering
حذف
ادامه...
حَذف
دیکشنری هلندی به فارسی
veroudering
کهنگی، پیری
ادامه...
کُهنِگی، پیری
دیکشنری هلندی به فارسی
vernedering
خوارشدگی، تحقیر، تنزّل، بی احترامی
ادامه...
خُوارشُدِگی، تَحقِیر، تَنَزُّل، بی اِحتِرامی
دیکشنری هلندی به فارسی
vermindering
کاهش، ندانستن
ادامه...
کاهِش، نَدانِستَن
دیکشنری هلندی به فارسی
herwaardering
بررسی مجدّد، تجدید ارزیابی
ادامه...
بَررَسی مُجَدَّد، تَجدیدِ اَرزیابی
دیکشنری هلندی به فارسی
Meandering
پیچ خورده، پیچ در پیچ
ادامه...
پیچ خُوردِه، پیچ دَر پیچ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
waardering
قدردانی، ارزش گذاری
ادامه...
قَدردانی، اَرزِش گُذاری
دیکشنری هلندی به فارسی
Bewilderingly
به طرز گیج کننده ای، گیج کننده
ادامه...
بِه طَرزِ گیج کُنَندِه ای، گیج کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bewildering
گیج کننده
ادامه...
گیج کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Blunderingly
با اشتباهات زیاد، به طور اشتباه
ادامه...
با اِشتِباهاتِ زیاد، بِه طُورِ اِشتِباه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Blundering
بی دقّت، اشتباه کردن
ادامه...
بی دِقَّت، اِشتِباه کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
afzondering
انزوا، گوشه گیری
ادامه...
اِنزِوا، گوشِه گیری
دیکشنری هلندی به فارسی
bewondering
تحسین
ادامه...
تَحسِین
دیکشنری هلندی به فارسی
verbroedering
برادری
ادامه...
بَرادَری
دیکشنری هلندی به فارسی
Thundering
رعدآسا، رعد و برق
ادامه...
رَعدآسا، رَعد و بَرق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
defin
دفن
ادامه...
دَفن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
derinlemesine bir şekilde
با بینش، در عمق
ادامه...
با بینِش، دَر عُمق
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
serin
سرد، باحال، خنک
ادامه...
سَرد، باحال، خُنَک
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
deri
چرم، پوست
ادامه...
چَرم، پوست
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
derinlik
عمق
ادامه...
عُمق
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
derinleştirmek
عمیق تر کردن
ادامه...
عَمیق تَر کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
derinleşen
عمیق تر شدن، عمیق شدن
ادامه...
عَمیق تَر شُدَن، عَمیق شُدَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
derinlemesine incelemek
کاوش کردن، کندوکاو در
ادامه...
کاوُش کَردَن، کَندوکاو دَر
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
derinlemesine
به شدّت، در عمق، به طور نافذ
ادامه...
بِه شِدَّت، دَر عُمق، بِه طُورِ نافِذ
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
berdering
زنگ دار، زنگ زدن
ادامه...
زَنگ دار، زَنگ زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
derinden
به طور عمیق، عمیقاً
ادامه...
بِه طُورِ عَمیق، عَمیقاً
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
derin üzüntü
اندوه مندی، غم عمیق
ادامه...
اَندوه مَندی، غَم عَمیق
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
derin düşünerek
با تفکّر، عمیق فکر کردن، به طور تفکّری
ادامه...
با تَفَکُّر، عَمیق فِکر کَردَن، بِه طُورِ تَفَکُّری
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dengan bunyi berdering
با صدای برخورد سخت، با صدای زنگ
ادامه...
با صِدایِ بَرخُورد سَخت، با صِدایِ زَنگ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan suara deringan
با صدای برخورد، با صدای زنگ
ادامه...
با صِدایِ بَرخُورد، با صِدایِ زَنگ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Wandering
سرگردان
ادامه...
سَرگَردان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bevordering
پیشبرد، ارتقاء
ادامه...
پیشبُرد، اِرتِقاء
دیکشنری هلندی به فارسی