معنی comando - جستجوی لغت در جدول جو
comando
فرمان
ادامه...
فَرمان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
comando
فرماندهی، فرمان
ادامه...
فَرماندِهی، فَرمان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
comando
فرماندهی، فرمان
ادامه...
فَرماندِهی، فَرمان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
commando
فرماندهی، فرمان
ادامه...
فَرماندِهی، فَرمان
دیکشنری هلندی به فارسی
commande
فرمان، سفارش دهید
ادامه...
فَرمان، سِفارِش دَهید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Kommando
فرماندهی، فرمان
ادامه...
فَرماندِهی، فَرمان
دیکشنری آلمانی به فارسی
romanzo
رمانتیک، رمان
ادامه...
رُمانتیک، رُمان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
comandar
فرماندهی کردن، فرمان، دستور دادن
ادامه...
فَرماندِهی کَردَن، فَرمان، دَستور دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
chorando
گریه کنان، گریه کردن، گریان
ادامه...
گِریِه کُنان، گِریِه کَردَن، گِریان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ecoando
بازتابی، پژواک
ادامه...
بازتابی، پِژواک
دیکشنری پرتغالی به فارسی
codardo
ترسو
ادامه...
تَرسو
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
domanda
سؤال، درخوٰاست کنید
ادامه...
سُؤال، دَرخوٰاست کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
corado
خجالت زده، برافروخته، با شرم، سرخ رو
ادامه...
خِجالَت زَدِه، بَراَفروختِه، با شَرم، سُرخ رُو
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mando
فرماندهی، فرمان
ادامه...
فَرماندِهی، فَرمان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
comando generale
رهبری عمومی، فرمان عمومی
ادامه...
رَهبَری عُمومی، فَرمان عُمومی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
prendere il comando
رهبری کردن، فرمان گرفتن
ادامه...
رَهبَری کَردَن، فَرمان گِرِفتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی