معنی mando
mando
فرماندهی، فرمان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
واژههای مرتبط با mando
mandi
mandi
باران باریدَن، حَمّام کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
manso
manso
اَهلی، مُلایِم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
manso
manso
اَهلی، مُلایِم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mandão
mandão
رَئیس مَآب، رَئیس
دیکشنری پرتغالی به فارسی
manco
manco
شَل، لَنگ
دیکشنری پرتغالی به فارسی
kando
kando
کِنارِ هَم، بِه طُورِ جُداگانِه، جُداگانِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی