معنی comando
comando
فرماندهی، فرمان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
واژههای مرتبط با comando
comando
comando
فَرمان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
comando
comando
فَرماندِهی، فَرمان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
commando
commando
فَرماندِهی، فَرمان
دیکشنری هلندی به فارسی
commande
commande
فَرمان، سِفارِش دَهید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Kommando
Kommando
فَرماندِهی، فَرمان
دیکشنری آلمانی به فارسی
romanzo
romanzo
رُمانتیک، رُمان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
comandar
comandar
فَرماندِهی کَردَن، فَرمان، دَستور دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
chorando
chorando
گِریِه کُنان، گِریِه کَردَن، گِریان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ecoando
ecoando
بازتابی، پِژواک
دیکشنری پرتغالی به فارسی