معنی colore - جستجوی لغت در جدول جو
colore
رنگ
ادامه...
رَنگ
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
motore
موتوری، موتور
ادامه...
موتوری، مُوتُور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
colorir
رنگ کردن، رنگ
ادامه...
رَنگ کَردَن، رَنگ
دیکشنری پرتغالی به فارسی
colher
محصول برداشت کردن، برای برداشت، جمع آوری کردن، برداشت کردن، گرفتن
ادامه...
مَحصول بَرداشت کَردَن، بَرایِ بَرداشت، جَمع آوَری کَردَن، بَرداشت کَردَن، گِرِفتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
colpire
به شدّت کوبیدن، ضربه بزنید، زدن، سیلی زدن، ضربه زدن، کوبیدن
ادامه...
بِه شِدَّت کوبیدَن، ضَربِه بِزَنید، زَدَن، سیلی زَدَن، ضَربِه زَدَن، کوبیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
coloso
بینی گرفته، عظیم
ادامه...
بینی گِرِفتِه، عَظیم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
colorare
رنگ کردن، رنگ
ادامه...
رَنگ کَردَن، رَنگ
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dolere
درد کردن، صدمه دیده
ادامه...
دَرد کَردَن، صَدَمِه دیدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
calor
گرما
ادامه...
گَرما
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
covare
تخم گذاری کردن، نوزادان
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، نوزادان
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Color
رنگ کردن، رنگ
ادامه...
رَنگ کَردَن، رَنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
dolor
آسیب رسانی، درد، دردناکی
ادامه...
آسیب رِسانی، دَرد، دَردناکی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
calor
گرمایی، گرما
ادامه...
گَرمایی، گَرما
دیکشنری پرتغالی به فارسی
colar
چسباندن
ادامه...
چَسباندَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
kolor
رنگ، محو شدن
ادامه...
رَنگ، مَحو شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
onore
افتخار
ادامه...
اِفتِخار
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
valore
ارزشمندی، ارزش، شجاعت
ادامه...
اَرزِشمَندی، اَرزِش، شُجاعَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
volare
پرواز کردن، پرواز کن
ادامه...
پَرواز کَردَن، پَرواز کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
colorear
رنگ کردن، رنگ
ادامه...
رَنگ کَردَن، رَنگ
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
color
رنگ
ادامه...
رَنگ
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
incolore
بی رنگ
ادامه...
بی رَنگ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
incolore
بی رنگی، بی رنگ
ادامه...
بی رَنگی، بی رَنگ
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
coloré
رنگین، رنگی
ادامه...
رَنگین، رَنگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
colère
خشم، عصبانیّت
ادامه...
خَشم، عَصَبانیَّت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
calore
گرمایی، گرما
ادامه...
گَرمایی، گَرما
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dolore
اندوه، درد، آسیب رسانی
ادامه...
اَندوه، دَرد، آسیب رِسانی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sonore
صوتی، صدا، مربوط به صدا
ادامه...
صُوتی، صِدا، مَربوط بِه صِدا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
volere
اراده داشتن، خوٰاستن
ادامه...
اِرادِه داشتَن، خوٰاستَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
colorier
رنگ کردن، رنگ
ادامه...
رَنگ کَردَن، رَنگ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
coller
چسباندن، چوب
ادامه...
چَسباندَن، چوب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
éclore
تخم گذاری کردن، دریچه
ادامه...
تُخم گُذاری کَردَن، دَریچِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
coudre
دستکاری کردن، دوختن، سوزن زدن
ادامه...
دَستکاری کَردَن، دوختَن، سوزَن زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
scolare
پوست کندن، مدرسه
ادامه...
پوست کَندَن، مَدرسِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
solare
خورشیدی
ادامه...
خُورشیدی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
odore
بو
ادامه...
بو
دیکشنری ایتالیایی به فارسی