معنی chiaro - جستجوی لغت در جدول جو
chiaro
شفّاف، روشن
ادامه...
شَفّاف، رُوشَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
choro
گریه کردن، گریه کن
ادامه...
گِریِه کَردَن، گِریِه کُن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
caro
عزیز
ادامه...
عَزیز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
caro
گران، گران قیمت
ادامه...
گِران، گِران قِیمَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
caro
گران، گران قیمت
ادامه...
گِران، گِران قِیمَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
chiaroveggente
با بینش ماوراء حسّی، روشن بین، پیش بین
ادامه...
با بینِش ماوَراء حِسّی، رُوشَن بین، پیش بین
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
chirp
صدای جیر جیر کردن، جیک
ادامه...
صِدایِ جیر جیر کَردَن، جیک
دیکشنری سواحیلی به فارسی
hiari
اراده، اختیاری، داوطلبانه
ادامه...
اِرادِه، اِختیاری، داوُطَلَبانِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
claro
شفّاف، البتّه
ادامه...
شَفّاف، اَلبَتّه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
chiado
کریچ کردن، هیس
ادامه...
کُریچ کَردَن، هیس
دیکشنری پرتغالی به فارسی
criar
تولید مثل کردن، برای ایجاد، ایجاد کردن، اختراع کردن، پرورش دادن
ادامه...
تَولِید مِثل کَردَن، بَرایِ ایجاد، ایجاد کَردَن، اِختِراع کَردَن، پَروَرِش دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
criar
پرورش دادن، نژاد، تولید کردن، تولید مثل کردن
ادامه...
پَروَرِش دادَن، نِژاد، تَولِید کَردَن، تَولِید مِثل کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
claro
شفّاف، روشن
ادامه...
شَفّاف، رُوشَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
chiave
کلیدی، کلید
ادامه...
کِلیدی، کِلید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
chiuso
بسته
ادامه...
بَستِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
criard
جلوه گر، فریاد زدن، زشت، فریاد زننده
ادامه...
جِلوِه گَر، فَریاد زَدَن، زِشت، فَریاد زَنَندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
chaire
استادیار، منبر
ادامه...
اُستادیار، مَنبَر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
azzurro chiaro
آبی روشن
ادامه...
آبی روشَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی