معنی criar criar تولید مثل کردن، برای ایجاد، ایجاد کردن، اختراع کردن، پرورش دادن دیکشنری پرتغالی به فارسی
crier crier جیغ زَدَن، فَریاد بِزَن، داد زَدَن، غُرّیدَن، فَریاد زَدَن، فَریاد کِشیدَن دیکشنری فرانسوی به فارسی